مث همیشه بیدارم و مث همیشه سردرد. ومث همیشه نخوندم. من منتظرم خواجه حافظ شیرازی برام ،دیوان حافظشو بفرسته من الان شدیدا احساس کوری،نادانی،لالی و بسته بودن میکنم،حالا چرا؟؟؟چون که فهمیدم،خیلی از کتابا هستن که من نخوندم،البته هر کتابی نه.من هیچی بلد نیستم.من هنوز علمم در حد یه بچستمن الان واقعا احساس پوچی میکنم،غیر از اینکه این کتابای سه سال رو برای کنکور بخونم ،باید چیزای دیگه یاد میگرفتم.مثلا که چه ندا؟؟؟؟؟؟؟؟ندا تو خیلی الان ذهنت بچه گونست،واقعا ناراحتم،و وضیعت تاسف بار خودم اندوهگین هستم. یهویی دیدم نسبت به خودم عوض نشد،الان یهویی عصبانی شدم نسبت به خودم ،ادم باید کتاب بخونه،تا بقیه ادما رو اذییت نکنه.این واقعیته. الان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اجناس فوق العاده آنالیز فوتبال پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان حقه های فوتوشاپ نهالستان پالیز مهندس سعید قاسمی 01 خرید اینترنتی ایران کار وب